شعر ولایی و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون ...
| ||
786
در دهر بسی عذاب دیدم چون زلف تو پیچ و تاب دیدم آخر همه را سراب دیدم آندم که تو را به خواب دیدم بیرون رخت از حجاب دیدم
در جمله نگنجد آن جمالت این ذرّه چه گوید از جلالت لال است زبان به وصف حالت در پیش وصال بی مثالت خود را ز خجالت آب دیدم
نا گفته ز دل کنی حکایت دانی ز چه اوست در شکایت تا حال مرا کنی رعایت گفتی که به تو کنم عنایت من مهر تو بی حساب دیدم
در گلشن عشق منظرت را آن روی چو گل معطّرت را وان چهره روح پرورت را رخسار چو ماه انورت را بهتر ز گل گلاب دیدم
جبریل چو خادمان قدست ایستاده نگاهبان قدست با فطرس شیعیان قدست اندر در آستان قدست سرها همه بر تراب دیدم
شاعر : حکیم سید اسدالله فنایی سلامتی سید صلوات ...
نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |